با تو بهار شد

خوانندگان محترم وبلاگ ،شعرسپيد اثر دوست شاعر و بزرگوارم

،ميثم كاسه ساز كه افتخار دادند اثري كوتاه از گوشه ذهنشان در اين

تارنما ثبت شود را در اين قسمت مي آورم و هديه به دوست عزيزم

نلي مي كنم

با تو بهار شد
پائيز پر زردي آرزوهايم
با تو بهار شد
خشكي هاي بي تقارن داشته هايم
اندك اندك
آب اندر مي رود اندوه
اندك اندك
پژواك مي كند شادي
در دستهاي رو به آفتاب مرغزار

بحران مدیربت در ایران

بحران مدیریت در ایران سال های سال است ، چنان سایه ای برمردم انداخته که به هیچ استعدادی اجازه شکوفا شدن نمی دهد و اگر هم استعدادی در این میان شکوفا شود ناگزیر به فنا شدن می باشد .مدیران به جای مدیریت نیروی انسانی و بالا بردن سطح کیفی امور ذیربط ، در حال به چالش کشیدن نیروهای مستعد زیر دست(یار شاطر) و بها دادن به نیروهایی (علی الخصوص از اقوام و آشنایان )هستند که شاید هرگز با وجود افراد مستعد سیستم خواب حضور در جایگاه های اصلی را نمی دیدند، حال به یمن وجود چنین مدیرانی ،رویاهای خود را در واقعیت تجربه می کنند وبه قولی خود را در سرزمین رویاها می یابند .و اما نیروهای مستعد در اندیشه راه حلی نایافتنی به منظور حضور در صحنه ونقش آفرینی ،اما اینکه صبر هر انسانی بالاخره حدی دارد .نفرات سرخورده مستعد که تنها به جرم استعدادهای نداشته مدیران سال ها لگد مال شده اند نا امید از اثر بخش بودن در این سیستم ،رهسپار دیار قربت می شوند .شرکتی که شما کار می کنید هم اینجوریه ؟؟

هر كي خربزه ميخوره پاي لرزش هم مي شينه

اين روزها (كه البته داره 3 سال ميشه) اين ضرب المثل ايراني توي زندگي من خيلي مصداق پيدا كرده .تصميم گيري هاي بزرگ توي زندگي مثل خوردن خربزه هست و انتظاري كه مي كشي تا بدستش بياري گاهي اوقات اينقدر طولاني ميشه كه ميشه ازش به عنوان لزره خربزه خوردن ياد كرد ،البته گاهي اوقاتم نور علي نور ميشه و نتيجه هاي عجيب غريبي حاصل ميشه كه اين جا ضرب المثل هاي ديگه مصداق پيدا مي كنه.