Wednesday, April 14, 2010

پنج ماهي است كه دل و دماغ نوشتن هيچ مطلبي را در اين تارنما نداشتم ولي به همت دوست عزيزم مهندس كاسه ساز باز هم شعر زيبايي به نام" شب" كه بر گرفته از ذوق ادبي سرشار شان است مي نويسم :
راه مي رفتم تمام شب را
تا از زمان جدا باشم
و تنها
تنهاييم را با دورترين ستاره تقسيم مي كنم
شايد آن سو تر از آسمان
جاده اي حرفهايش را با عابران گفته باشد
و شايد رازي در هندسه دشوار شب جا مانده باشد
كه تلاقي رودها را در دلتاي ناگزير اثبات كند
متذكر مي شوم استفاده از اصطلاحات رياضي نظير دلتا ناشي از علاقه بي اندازه مهندس كاسه ساز به رياضي مي باشد كه در اكثر شعرهايش نمود مي كند .